کلبه کتاب | تجربه‌ای نو از کتاب‌های الکترونیکی و داستان‌های شگفت‌انگیز

رمان افرا

نویسنده : حسینعلی جعفری

قیمت : 40000 تومان

رمان افرا

 

  • این ذکریاست

هی با کف دست میزد به تنه افرای تناور و می گفت:«این ذکریاست» انگار ورد گرفته باشد.

هی میگفت : «این ذکریاست» و هی با نوک انگشتهایش کف های گوشه لبش را پاک می کرد.

هی دست میکشید روی چند جای تنه درخت که سوراخ سوراخ بود و میگفت:«جای تیره» و با سر انگشتانش نوازشش میکرد و دستش را می کشید به صورتش. خودش را متبرک میکرد انگار.

ساسان گفت : «همین؟»

کف گوشه لبش را با نوک انگشتهایش پاک کرد و گفت : «همین یعنی خیلی ، خیلی خیلی ، میفهمی تو؟»

ساسان ولو شد روی علف های شبنم دار پای درخت و گفت : «نه، نمیفهمم.»

با چشمهای ریز و تیز به خون نشسته اش زل زد به چشمهای خسته و بی حال ساسان. ساسان هم بدون آن که پلک بزند فقط نگاهش میکرد.

رستمعلی گفت : «باور نمی کنی تو؟»

ساسان گفت : «تو جای من، باور می کنی؟»

ساسان کوله پشتی را گذاشت زیر سرش و دراز کشید. دست هایش را گذاشت روی سینه اش و پای راستش را روی پای چپ.

رستمعلی گفت : «خسته ای بخواب»

بعد گفت : « اگه چند دقیقه بخوابی خستگی ات در می ره»

ساسان گفت : «اینجا کجاست»

رستمعلی گفت : « خرمالوجینگا »

ساسان گفت : « چه اسم سختی داره! »