کلبه کتاب | تجربه‌ای نو از کتاب‌های الکترونیکی و داستان‌های شگفت‌انگیز

رمان مام

نویسنده : م.ا

ژانر : پلیسی

قیمت : رایگان

رمان مام

~پس نمیپوشمش 
_ملی دیره هاا بدو ببینم سریع 
~باشه اما داخل نمیای هااا 
_اوکی 
رفتم داخل و لباسه رو پوشیدم چقدر توی تن قشنگ بود امیر سرشو از داخل پرده آورد داخل...
_پوشیدی نفس...
که با دیدنم چشاش برق زد...
_چقدر بهت میاد
~مگه نگفتم نیا داخل تا نگفتم 
امیر هنوزم محو بود رفتم جلوش صورتشو با دستام قاب کردم به کناره ها تکونش دادم 
_امیر ؟امیر چته تو 
که امیر به خودش اومد بهم گفت که لباسو درارم بریم حساب کنیم تا لباسو درارم و برم بیرون امیر یه کوه از سوتین های معمولی و شورت گذاشته بود رو میز 
~این همه رو کی میخواد بپوشه ؟
_تو
~امیر خیلی زیاد نیستن ؟ 
_نه 
تا خواستم جوابشو بدم فروشنده حساب کرد و امیر دستمو گرفت و از مغازه بیرون رفتیم که...