
رمان سربازم بروسلی
نویسنده : فاطی
ژانر : طنز
قیمت : رایگان
رمان سربازم بروسلی
⊰•••┈───•••<⃟҉>•••───┈•••⊱ .بࢪوسـلیہ از خیمه اومدم بیرون که دیدم بچه ها نشستن کنار همدیگه... رفتم کنارشون و یه جا نشستم... یهو یکیشون پرسید.. -پارسا.. سرمو بالا گرفتم و به اونی که صدام کرد ، نگاه کردم.. -بله؟ +یه سوال بپرسم.. -بپرس.. +تو نسبتی با فرمانده داری ؟ سرمو به نشونه ی نه تکون دادم.. -یعنی فقط فامیلیاتون شبیه همه؟ +آره.. -اهان.. نفس عمیقی کشیدم که فرمانده از خیمه بیرون و اومد گفت: -بلند شید همگی.. بچه ها زود بلند شدن و حالت نظامی گرفتن... منم زود حالت نظامی گرفتم.. فرمانده اومد و بهم زل زد... وای خدایا.. یعنی قشنگ معلومه این دو سال قراره با سختی و ترس بگذره.. ⊰•••┈──•••<<⃟҉>>•••──┈•••⊱