رمان ترس
نویسنده : simba lion
ژانر : ترسناک
قیمت : رایگان
رمان ترس
سلام خدمت همه...سلام خدمت تنهایی....سلام خدمت روزای تلخی که به هیچ وجهی نمیگذرن...سلام به تویی که پشت صفحه گوشیت یا مانیتورت نشسیو داری نوشته هامو میخونی...یه سوال دارم؟؟؟تاحالا شده بی گناه بزن اسفالتت کنن؟؟؟تاحالا شده اونقدر درد بکشی تو زندگیت که ندونی از کدوم سمت فرار کنی؟؟ اگه نشده خدارو شکر...خدارو شکر که یه نفر خوبه رو این زمین...تاحالا شده حس کنی با وجود اینکه این همه ادم که دورتن.....این همه کس وکار داری انقدر تنهایی؟؟؟ تاحالا شده همه رو بخندونی واز جهنم دلت هیچ کس خبر نداشته باشه....بعدم بیان ویه طرفه قاضی برن واست؟؟؟ واسه تویی که نمیدونم کی هسی...ولی میدونم میخونی دارم مینویسم...انقدر نگو چقدر روزگار بده...رفیق بدترین حالشو ندیدی...بدترین حالش اینجاس که کارات رو دزد بزنه...بدترینش اینجاس که همه هندونه زیر بغلت بذارن وموقع استفاده فقط بخوانت....بدترین جاش اینجاس که من هیچی نشدم ونیستم...واینکه واقعا قدر حالات رو که داری ازادانه کیف زندگی رو میبری بدون...لحظه ها مثه برق میگذره....چقدر به خودم امید واری دادم...نه رفیق...نمیشه...ولی بدون حالا که میخندی...حالا که قرار بترسی با خوندن این رمان...حالا که قراره من کسی باشم که یک ساعت وقتتو بگیرم...بدون خیلی بامرامی که نوشته مو میخونی...بیخیال...راستش بعضی وقتا میگم چقدر ساده ام...بدونه درخواست چیزی محبت میکنم اینجا بیام از کی تشکر کنم؟؟؟ دیگه سرتو درد نیارم رفیق...تو الان باید بهترین لذت رو از لحظه ات ببری...یه نفس عمیق بکش وبگو خداروشکر که جای این simbalion نیستم...هرکس خواست جا من باشه من حاضرم دوازده تا رمانمو دودستی تقدیمش کنم...تمام تابلو هامو...تمام رتبه هامو....تمام چیزایی که بلدمو...فقط بیاد وجاشو باهام عوض کنه.....تاحالا رفتی سمته پرتگاه؟؟؟بیخیال...این رمان اونقدرام زیاد نیس که بخوام سرتو درد بیارم...خوش باش تو که حالا حالت خوبه وجا من نیسی...براتم ارزو دارم هیچ وقت ارزوهات به ضررت تموم نشن...که همون ارزوهای پوچ وکوچیکتم ازت بگیرن....خب دیگه نمیخوام از کسی خواهش کنم...هرکس دوست داشت رمانمو پخش کنه...اها اینم بدونید لقب جدید واسه خودم گذاشتم....لقبم معنی باحالی داره....…simba lion