
رمان دلارا کنیزک ارباب
نویسنده : مهتاب
ژانر : BDSM
قیمت : 49000 تومان
رمان دلارا کنیزک ارباب
با صدای هرمز خان خودم و یکم عقب کشیدم،هنوز به خاطر کتکای صبح ازش میترسیدم. خواهر و برادر همدیگه رو تو آغوش کشیدن و منو ندیمه همونجا وایساده بودیم تا بالاخره از هم جدا شدن و هرمز با دیدن من انگار بهش صاعقه اصابت کرده بود. چشمای به خون نشسته و دستای مشت شده ش برام خط و نشون میکشیدن. همه چیز و دوباره یادش اومده بود که دندون روی هم سابید و گفت: -امشب مهمون دارم میری اتاقم و آماده میکنی مریم راهنماییت میکنه همون طورکه دستور دادم عمل میکنی حالا از جلوی چشمام گمشو وقتی پیش چند نفر بهت توهین میشه و تو کاری از دستت برنمیاد شبیه خوردن ابجوشه. از درون میسوزی و جزغاله میشه. همون طورکه "چشم اقا" رو زیر لب زمزمه میکردم ساک و از ندیمه گرفتم و از سالن بیرون زدم. اول ساک و بردم توی انباری تا سر وقت بپوشم و دوباره برگشتم عمارت. مریم خانوم چیزای لازم رو بهم گفت و من بعد از برداشتن وسایل از پله ها بالا رفتم. اول اتاق رو حسابی گردگیری کردم و زمین رو دستمال کشیدم. وقتی به خودم اومدم هوا تاریک شده بود. دستام از اون همه سابیدن درد میکرد ولی هنوز کلی کار داشتم. تخت و مرتب کردم و بعد رفتم سراغ حموم.