رمان دلارا کنیزک ارباب
نویسنده : مهتاب
ژانر : BDSM
قیمت : 49000 تومان
رمان دلارا کنیزک ارباب
بابا که با عجله از پله ها بالا رفت و خودش و به فرزاد رسوند ارباب من رو یه گوشه کشید و گفت: -خب؟ میشنوم؟ قد بلندش روم سایه انداخته و باعث میشد دست و پام رو گم کنم. این پا و اون پایی کردم و در حالیکه نگاهم به بابا و فرزاد بود گفتم: -ارباب...من...خب... -اینقدر مِس مِس نکن...حرفت و بزن -چشم ...چشم اقا...هر کاری بگید میکنم کنیزتون میشم هر کاری هم خواستی باهام کن حتی میتونید منو جای داداشم بکشید بخدا که اگه حرفی بزنم ولی جون فرزاد و ببخشید بابام بدون پسرش میمیره مرد نیشخند زهراگینی زد و با دقت به سر تا پام نگاهی انداخت. انگار داشت سبک سنگین میکرد،در حالیکه چشماش چادر سیاهم رو وجب میزد گفت: -پس میخوای خون بس بیای خونه هرمز خان؟ به عواقب کارت فکر کردی؟ آب دهنم رو با صدا قورت دادم و خوشحال بودم از زیر پوشیه لبام رو که میلرزید و نمیدید: -بله... ارباب -میدونی که خون بس بشی زندگی تو سیاه میکنم؟ میدونی که خانواده م نمیذاره یه آب خوش از گلوت پایین بره؟