کلبه کتاب | تجربه‌ای نو از کتاب‌های الکترونیکی و داستان‌های شگفت‌انگیز

رمان دلارا کنیزک ارباب

نویسنده : مهتاب

قیمت : 49000 تومان

رمان دلارا کنیزک ارباب

صدای پوزخند ارباب توی مغزم اکو میشد و قلب بیچاره م مثل بهمن فرو می‌ریخت.
حال بابا و فرزاد بد بود و اشکای من گلوله گلوله زیر روبنده پایین می‌ریخت.
مرد دوباره پاش رو روی چهار پایه گذاشت و فشاری وارد کرد.

اینبار محکم تر به شلوارش چسبیدم و زار زدم:
-رحم کن ارباب 
مگه خواهرت و نکشته؟
تو هم منو بکش
اصلا هر کاری بگی میکنم
کنیزی تو میکنم
فقط برادرم و ببخش 
در عوض هر بلایی خواستی سر من بیار

مرد از بالا با اون دو گوی سیاه که دست کمی از سیاه چاله نداشت بهم زل زد و بعد رو به جلاد گفت:
-چند لحظه صبر کنید 
من با این دختر حرف خصوصی دارم

و بعد به دستورش فرزاد رو پایین آوردن و مرد اشاره کرد که همراهش برم.

جونی توی بدنم نمونده بود ولی یه کور سوی امید رو به قلبم باز شد.
شاید میتونستم به عنوان خون بس جون برادرم و بخرم.