رمان دلارا کنیزک ارباب
نویسنده : مهتاب
ژانر : BDSM
قیمت : 49000 تومان
رمان دلارا کنیزک ارباب
قفسه سینه م تیر میکشید و زیر روبنده برای یه ذره اکسیژن به تقلا افتاده بودم وقتی توی بغل بابا فرو رفتم. راست میگفتن دخترا بلاکش پدر و مادرن، حالا میفهمیدم چرا. مرد هم به طرف جلاد رفت و رو به روستاییا گفت: -بخشیدمش به خاطر خواهرش که میاد به عنوان خون بس عمارت اربابی اگه یروز تصمیم گرفت فرار کنه یا زیر قول و قرارش بزنه خودم دارش میزنم بابا شونه م رو گرفت و با چشمای پر گفت: -دلارا ،بابا؟ چکار کردی؟ زیر نگاه شرمنده ی فرزاد لب زدم: -تو بدون فرزاد نمیتونی زندگی کنی ولی بدون دلارا ،چرا من میرم که سر پا بمونی نمیتونم داغ برادر و تحمل کنم اون پیرمرد تنها پشت و پناهم بود. مثل مروارید تو صدف ازم مواظبت میکرد. اگه یروز بغلم نمیکرد،روزم شب نمیشد. نمیتونستم داغش و ببینم. بابا و فرزاد و بغل کردم و هر چیزی که متعلق به گذشته م بود رو همونجا روی سکوی اعدام جا گذاشتم تا زندگی جدیدم رو با جلادم شروع کنم. مردی که تشنه انتقام بود. مردی که قسم خورده بود نفسم و ببره. سوار ماشین شدیم و تا مقصد اون سیگار کشید و من خیره به دستام موندم. برای اینکه معلم شم شب و روز زحمت کشیدم. آرزو داشتم یروز بتونم درس بدم. ولی حالا تمام اون آرزو ها رو دفن کردم.