جانان من
نویسنده : نامشخص
قیمت : 18000 تومان
جانان من
رنگ صورت فرشید از درد وخشم قرمز شده بود .می دونسم دل درد شدیدی داره اما برام مهم نبود. ادامس دهنم رو ترکوندم و لبخند ژکوندی تحویلش دادم !! کاش می تونستم بلایی بدتر از این رو سر ایمان بیارم تا فقط کمی دلم خنک بشه!! پشتم رو به فرشید کردم و مسیر اومده رو برگشتم . امروز اولین روز ترم جدید بود و نمی خواستم دیر برم کلاس که رسیدم مستقیم سرجام رفتم و کمتر از چندثانیه بعد رها کنارم نشست و هیجان زده گفت - بنیتا خبر دارم برات دسته اول تووووپپپ زیر نافی زیر نافییی!! لبخندی به لحن سرخوشش زدم . گاهی به اینهمه انرژی که داشت حسادت می کردم هرچند که رها یکی از تعداد معدود دوست های بی شیله وپیلم بود .!!! کسی که به خاطر پول وماشین بام رفاقت نمی کرد ومن رو به خاطر خودم می خواست.. سری تکون دادم ومنتظر نگاش کردم. رها با اب و تاب ادامه داد -شنیدم اخر هفته بچه های ترم بالا تو لواسون پارتی راه انداختند واحتمالا توام دعوت میشی .. توام دعوت بشی می کشمت من رو با خودت نبری به لحن تهدید امیزش خندم گرفت معمولا ترم بالایی ها از این پارتیا زیاد راه می نداختند وهرکسی رو هم دعوت نمی کردند. اما من هرکسی نبودم .شک نداشتم جز اولین مدوعین بودم . قبل از اینکه بخوام جواب رها رو بدم درکلاس باز شد وپسری خوشتیپ وقد بلند وار د کلاس شد.درکمتر از چند ثانیه ثانیه کلاس مثل بمب ترکید