خدمتکار جذاب من ۲
نویسنده : نامشخص
قیمت : 28000 تومان
خدمتکار جذاب من ۲
لبخندی زدم وچیزی نگفتم بعدازغذامامان برخلاف اصرارم برای شستن ظرفهای ناهار باهام مخالفت کرد ومنو به اتاق فرستاد تا استراحت کنم. باخستگی خودم روی تخت انداختم داشتم ازحال میرفتم دیگه... از صبح دنبال کاربودم..ولی کوکار؟..خداعالمه... نوبت به ماکه میرسه همه چی ته میکشه...دیگه دوس ندارم مامانم کارکنه وبرای مردم لباس بدوزه میدونم سخته وفقط به خاطرمن دم نمیزنه وداره تحمل میکنه...شایداگه بابا بودالآن اینقدر زندگی برامون سخت نبودواین وضعمون نبود.همیشه خانواده ی گرم وصمیمی داشتیم وباهم مهربون بودیم طوریکه خیلیا بهمون غبطه میخوردن.وضع مالیمون خیلی عالی وخوب نبودومعمولی بوداما به جاش شاد بودیم...چشام داشت گرم میشدکه باصدای اس ام اس موبایلم یهوازجاپریدم همونطورکه به این مزاحم زیرلب بدوبیراه میگفتم کیفم روبرداشتم وموبایلم روبیرون اوردم. بـــله...طبق معمول مزاحم همیشگی بودپیام روبازکردم: _سلام برتوای بانوی پاکدامن! روی تخت درازکشیدم وبراش فرستادم: _کوفت وسلام مرگ وسلام.تازه داشت خوابم میبردکه مزاحم شدی!دخترتوآدم نمیشی نه؟ - بله بله نظرلطفته عزیزم.ممنون منم حالم خوبه.مرسی گلم همه خوبن سلامت روبه مامانمینامیرسونم. خندیدم ونوشتم: - تواگه اون زبونت رونداشتی چیکارمیکردی؟حالا بگوببینم کارت چیه؟ صدای زنگ گوشی بلندشدخودش بودجواب دادم مثل همیشه صدای پرهیجان رها توی گوشم پیچید: - ســلآم رفیق خودم. لبخندی زدم وگفتم ️