
رمان زندان بان مجهول بخش دوم
نویسنده : نامعلوم
ژانر : عاشقانه
قیمت : 29000 تومان
رمان زندان بان مجهول بخش دوم
وقتی خوب از اونجا دور شد یه گوشه ایستاد و ماشین رو خاموش کرد؛ برگشت نگاهم کرد و نمیدونم چی توی صورت دید که بُهت زده گفت:
_ خوبی تو؟ چت شد؟
اشکایی که توی چشمام گیر کرده بودن و داشتن تمام تلاششون رو میکردن تا بریزن پایین رو به سختی کنترل کردم و گفتم:
_ خوبم الان
_ چرا انقدر رنگت پریده؟ چرا دستات داره میلرزه؟ هرچند علاوه بر دستات کل تنت داره میلرزهنگاهی به دستام کردم؛ راست میگفت! دستام بدجور میلرزید و نمیتونستم لرزشش رو کنترل کنم
_ حالت خوبه؟ برم یه چیزی بخرم بخوری؟
دستم رو روی قلبم که سعی داشت از سینه ام پرت بشه بیرون گذاشتم و نفس عمیقی کشیدم تا آروم بشم اما نشدم!
بدجوری ترسیده بودم... از اتفاقات ترسناکی که ممکن بود برام بیفته خیلی ترسیده بودم..._ چندتا نفس عمیق بکش تا آروم بشی
نگاهش کردم، چشماش پر بود از نگرانی و سوال و تعجب!
دهنم رو باز کردم تا نفس عمیقی بکشم اما نتونستم
بغض لعنتی که داشت گلوم رو پاره میکرد، اجازه نداد! دوباره سر و کله ی این بغض مزاحم پیدا شد!_ اون...اون...
_ اون چی؟ اون کی بود اصلا؟بغض گلوم آخر کار دستم داد! اولین اشک از چشمم پایین افتاد و بقیه اش پشت سرش سرازیر شدن!