
رمان زندان بان مجهول بخش دوم
نویسنده : نامعلوم
ژانر : عاشقانه
قیمت : 29000 تومان
رمان زندان بان مجهول بخش دوم
تا وقتی که برسیم داروخونه سکوت ماشین رو گرفته بود و هیچکدوممون یه کلمه حرف هم نزدیم!وقتی رسیدیم امیرعلی ماشین رو دقیقا کنار داروخونه پارک کرد و گفت:_ خودت میری یا بیام باهات؟_ خودم میرمدر ماشین رو باز کردم و پیاده شدم؛ به سمت داروخونه رفتم اما قبل از اینکه برم داخل سرجا خشکم زد!با دیدن عمه خاطره که داخل داروخونه بود و داشت خرید میکرد، تمام تنم به لرزه افتاد!اگه...اگه منو میدید بیچاره میشدم...اگه میدید مجبورم میکرد برگردم به خونه ی مادربزرگم... خونه ای که برام مثل یه کابوسه...عقب عقب رفتم و سریع به سمت ماشین دویدم و سوار شدم و بی معطلی گفتم:_ امیرعلی برو_ کجا برم؟ مگه خرید نداری تو؟ چرا برگشتی؟همینطور که با استرس چشمم به عمه بود، گفتم:_ برو توروخدا، التماست میکنم بروامیرعلی رد نگاهم رو گرفت و اونم عمه رو دید اما باز هم حرکت نکرد!_ چیشده مگه؟ اون خانم کیه که اینطوری با ترس زل زدی بهش؟تمام تنم میلرزید! استرس تک تک سلولهای بدنم رو دربرگرفته بود و کم مونده بود اشکم دربیاد..._ توروخدا برو میگم برات، برو التماست میکنم برواینبار دیگه امیرعلی سوالی نکرد و با سرعت حرکت کرد و از اونجا دور شد...