رمان زندان بان مجهول بخش دوم
نویسنده : نامعلوم
قیمت : 29000 تومان
رمان زندان بان مجهول بخش دوم
بازم باحرص نگاهش کردم وگفتم:
_توهمین الان قول ندادی تمومش کنی؟ چی میگی تو اصلا؟ کدوم شرایط؟
درحالی که سعی داشت خنده اش رو کنترل کنه، گفت:_ ببین.. ببین سوال پرسیدناتو! من همش میخوام سرقولم بمونم تو خودت هی اصرار داری موضوع رو بازکنی!
چشمام از حدقه بیرون زد! این یارو دیگه مرز منحرف بودن رو کاملا جابجا کرده بود!دیگه نتونستم تحمل کنم واومدم بهش حمله کنم که زودتر متوجه شد وپا به فرار گذاشت..
_ اگه مردی وایسا..
_نامردم ودر میرم!دنبال دویدم و امیرعلی یهو وایساد و خواست جهت دویدنش رو عوض کنه اما قبل از اینکه ازم دور بشه من بهش رسیدم چون توقع نداشتم محکم خوردم بهش و جفتمون پرت شدیم روی زمین!
(یه لحظه یاد فیلم های هندی و صحنه آهسته اش افتادم)
امیرعلی اول افتاد و منم بی تعادل افتادم روش و دماغم محکم خورد به دماغش و بدجور دردم گرفت!توی اون لحظه ذهنم درگیر دماغم شد و بایه کم مکث وبی توجه به حالتی داخلش قرار گرفته بودم، دستم رو روی دماغم گذاشتم و با درد گفتم:
_ آخ... وای خداا.. چه دردی گرفت.. این دماغ دیگه واسه من دماغ نمیشه.. باصدای امیرعلی به خودم اومدم...
_ جات خوبه؟ راحتی؟یه لحظه بادیدن صحنه روبه روم شوکه شدم.. من... خاک برسرم کنن..من کجا بودم؟
سرم رو بلند کردم و به امیرعلی که صورتش تو یک سانتی متریم بود نگاه کردم!