کلبه کتاب | تجربه‌ای نو از کتاب‌های الکترونیکی و داستان‌های شگفت‌انگیز

رمان انبه کوچولو

نویسنده : پریناز

قیمت : رایگان

رمان انبه کوچولو

ᓕᓗᓕᓗᓕᓗ⸦  ⸧ᓕᓗᓕᓗᓕᓗ
‌           ᯏ ᥲᥒ????ᥱ????????????????????ᥣ???? ᯟ
‌
⟮  ⟯
‌
محکم با پام به در کوبیدم..
اگه همیـن الان در و باز نمیکرد ، میتونستم این در و بشکونم و برم تو..
انقدر عصبانی بودم که هیچ چیز جلو دارم نبود..
اون به چـه حـقی داشـت اینکار و میکرد?!
مگه از من اجازه گرفته بود که دایه بهتر از مادر واسه بچم بیاره?!
محکم تر در عمارت و کوبیدم و گفتم:
+ تو این خراب شده هیـچکس نیـست این در و باز کنه?!

چـند دقیقه بعد در باز شد و آزاد با همون کت شلوار مشکی که همیشه تنش بود ، روبروم قرار گرفت..
یه نگاهی بهش انداختم و گفتم:
+ هروقت من مردم ، حـق داری برای بچم مادر بیاری..
ولی حالا که من زنده أم ، اجازه نمیدم بچم زیر دست نامادری بزرگ شه..

اخمی به ابروش آورد و گفت:
– مادر بودی ، میشستی بچت و بزرگ میکردی..
نه که بزاری بری

توی چشماش زل زدم و گفتم:
+ آزاد ، واقعا یادت نیـست?!
یا داری خودت و گول میزنی?!
مامان بابات من و از همین عمارت با اوردنگی بیرون پـرت کردن..

آزاد روش و ازم برگردوند و گفـت:
– چون اونا یه عروسی میخواستن که بشینه نوشون و بزرگ کنه..
نه که همـش پیِ درس و مشـقش باشه..

پوزخندی زدم و گفتم
+ اونـا یه عروسی میخواستن که براشون یه وارث بیاره..
اونم یه نوه یِ پسـر..
منم که دختر زاییدم..
برا چی باید نگهم میداشتن?!
‌‌
‌           ᯏ ᥲᥒ????ᥱ????????????????????ᥣ???? ᯟ
ᓕᓗᓕᓗᓕᓗ⸦  ⸧ᓕᓗᓕᓗᓕᓗ