کلبه کتاب | دنیای کتاب و رمان و کتاب صوتی

کلبه کتاب

رمان بادیگارد زور گو

نویسنده : نامعلوم

ژانر : عاشقانه

قیمت : 29000 تومان

رمان بادیگارد زور گو

رمان | بادیگارد زورگو 

_ بشین چرا وایسادی؟
برگشت نگاهی به من کرد و گفت:

_ نه دیگه فقط اومده بودم به شاداب سر بزنم و خیالم راحت بشه از اینکه حالش خوبه
_ خوب کردی

لبخندی زد و گفت:
_ خب من دیگه برم

_ کجا عموجان؟ تازه نیومدی مگه؟
_ چرا ولی شرکت کار دارم باید برم
_ آهان خب برو پسرم

به بابا دست داد و بعد دستش رو به سمت من دراز کرد که گفتم:
_ دستم درد میکنه

مشخص بود از اینکه ضایعش کردم بهش برخورده چون دستی به پیشونیش کشید و گفت:

_ امیدوارم زود خوب بشی
_ ممنون
_ خداحافظ
_ بسلامت

منتظر شدم از اتاق بره بیرون و وقتی رفت با اخم رو بابا گفتم:

_ بهش نگو پسرم، فکرای دیگه میکنه
_ باباجان فرزاد که پسر بدی نیست، پسرعموته و میشناسیمش

اینطوری خیال منم راحته
_ پدرِ من بی عشق میشه ازدواج کرد؟
_ چرا نشه؟ عشق بعد ازدواج خودش خود به خود ایجاد میشه

پوزخندی زدم و گفتم:
_ عه؟ مثل عشق شما و مامان که انقدر زود فروکش کرد؟
_ کی گفته فروکش کرد؟