
رمان بوکسور کوچولوی من
نویسنده : نامعلوم
ژانر : اجتماعی
قیمت : رایگان
رمان بوکسور کوچولوی من
بوکسـوࢪ.کوچولوے.مـن???????? #????????????????_12 ┉┈┄┉┄┈┉╼•••╾┉┈┉┄┉┄ دست گ..رمی رو ک..مرش نشست : _بیا... میبرمت بیمارستان دستشو پس زد و عقب رفت : _چیزیم نشد اقا گیج دور خودش چرخید : _دنبال چی میگردی؟!؟ _ کیفم....کیفم کو؟!؟ کیفم نیست مرد دو قدم بلند برداشت خم شد و وسیله سیاهی رو از تو جوب برداشت : اینه؟!؟ اخم کرد با سرعت کیفو کشید : _اه همه وسایلم خی..س شد _ خسارتش هرچقد هست میدم سوار شو باید بریم بیمارستان کلافه نگاش کرد نور نمیذاشت درست ببینتش _نچ گفتم که خوبم دیگه آقا نصف شبی حوصله داریا باید برم خونه وقت بیمارستان ندارم .. چیزیمم نشده! چرخید ازش دور شه که دست قوی مرد گ...ردنشو چنگ زد بدنش از شوک بی حس شد _ کی هستی؟!؟ _ چی...چیکار می کنی آقا ولم کن ای بابا نمیخوام برم دکتر مگه زوره؟!؟ ولم کن دستش انقد بزرگ بود که می تونست با یه حرکت گ..ردنشو بشکنه کمیل تو یه حرکت کشیدش عقب تا به خودش بیاد پهن شد رو کاپوت جیغ آرومی از میون ل..باش فرار کرد لعنتی اگه ماشین خفنشو نمی دید فک میکرد خفت گیری چیزیه _ کی فرستادتت ها؟!؟ زبون باز کن وگرنه می بندمت به چرخام تا دم مرز می برمت چشماش گرد شدن نمی تونست اتفاقاتو تحلیل کنه _ چی میگی بابا دیوونه روان پریش تو زدی به من طلبکارم هستی برو کنار ببین جیغ میزنم همه رو می کشم بیرو... دست بزرگش با قدرت رو ده.ن دلی نشست