
رمان دلداده به دلدار | تکمیل
نویسنده : افسون
ژانر : عاشقانه
قیمت : رایگان
رمان دلداده به دلدار | تکمیل
به کافی شاپ که رسیدیم محکم زدم رو ترمز که یاسین با سر رفت تو شیشه..یاسین:اخ!! من:ای وای شرمنده یه لحظه هول شدم..چیزیت نشد؟؟ -نه..نه خوبم!! از ماشین پیاده شدیم و خواستیم بریم داخل که یاسین گفت:نمیشه بریم یه جای خلوت تر؟!ممکنه یکی منو شما رو با هم ببینه.! من:بیخی بابا حالا کی میخواد مارو ببینه؟؟ خواست دوباره اعتراض کنه که دستشو گرفتم و خواستم دنبال خودم بکشمش که یهو دستشو عینه وحشیا کشید..گفتم:هووی چیه رم کردی؟! یاسین با اخم گفت:خانوم بالنده لطفا رعایت کنید..ما به هم نامحرمیم این حرکات چیه وسط خیابون؟ -اووو گفتم حالا چیشده..خب حواسم نبود برادر..خودت که نمیای مجبورم بکشمت..! یاسین: خودم میام نیازی به این کارا نیست.. - باشه بابا تحفه..! با هم رفتیم داخل و به دستور یاسین خان یه جایی نشستیم که زیاد دید نداشته باشه..گارسون که اومد من یه تیرامیسو سفارش دادم،یاسینم بعد از کلی تفکر یه قهوه با شیر سفارش داد.! من:اخه قهوه ام اینقد فکر داشت..یه نیم نگاه بهم انداخت دوباره سرشو انداخت زیر..من:نیومدم اینجا قیافه چلغوز تو رو نگا کنما!! عصبی نگام کرد و شروع کرد به حرف زدن..یه نیم ساعت همینطوری داشتیم حرف میزدیم که گارسون سفارشا رو اورد..از بس طولش داده بود رو به گارسونه با یه لحن مسخره گفتم: تو همونی نبودی که اومدی سفارش گرفتی؟؟! گرسون:بله خودم بودم.. من:ماشالله چه بزرگ شدی! و یه لبخند ملیح زدم..گارسونه با قیافه برزخی نگام کرد و راشو کشید رفت..! یاسین خواست دوباره ادامه بده که گفتم:بزا یکم بخوریم بعد حرف میزنیم! سرشو تکون داد و شروع کرد به خوردن...... خوردنمون که تموم شد یکم دیگه حرف زدیم و بلند شدیم که بریم حساب کنیم...چندتا تعارف الکی کردم که مثلا من حساب کنمو این حرفا ولی خب خداروشکر قبول نکرد...منم خوشحال از کافی شاپ اومدم بیرون تا کارش تموم تموم شه..! کنار ماشین وایساده بودم که یه ماشین پره پسر کنارم ترمز کرد..یکیش گفت:خانوم خوشکله خودتو ماشین چند؟؟ میخواستم جوابشو بدم که یاسینو دیدم از کافی شاپ اومد بیرون..سریع دویدم سمتش و بازوشو گرفتم..! عصبی نگام کرد و خواست دوباره دستشو بکشه ..که کنار گوشش گفتم:اون ماشینه که اونجا وایساده چندتا پسر گوگولی توشه مزاحمم شدن..دو دیقه نقش بازی کن تا اینا برن.! سرشو به ناچار تکون داد و گفت:میشه دستتون رو بردارین؟! من:اووف..باشه،کشتی منو! پسرا هم که دیدن من دسته یاسینو گرفتم با سرعت تو چاله ای که جلومون بود زدن و هر چی آب توش بود پاچید رومون..چندتا فوش شیک بهشون دادم و با زاری به لباسم نگا کردم!! یاسین: حالا چیکار کنیم؟! فکری به ذهنم رسید..به یاسینم گفتم که اونم قبول کرد..رفتیم سوار ماشین شدیم و به سمت یه پاساژ روندم...... به پاساژ که رسیدیم...ماشینو پارک کردم و با هم رفتیم داخل.! همه با تعجب و چندش نگامون میکردن..ولی ما زده بودیم رو دنده بیخیالی و انگار نه انگار که با چه وضعی اومدیم تو پاساژ به اون شیکی.. یه مغازه بزرگ پیدا کردیم که هم لباس زنونه داشت هم مردونه...صاحبش چون منو میشناخت اجازه داد بریم داخل وگرنه با لگد پرتمون میکرد بیرون.. یاسین رفت قسمت لباس مردونه تا واسه خودش لباس انتخاب کنه..! منم داشتم مانتوها رو نگا میکردم...هر دومون پنج شیش دست لباس انتخاب کردیم و رفتیم تا پروش کنیم.. یکی یکی لباسارو میپوشیدیم و واسه هم نظر میدادیم...البته اون که به هیکل من نگا نمیکرد فقط هر چی میپوشیدم بدون اینکه نگا کنه میگفت خوبه!! واسه اینکه اذیتش کنم..یه تونیک جلو باز تنگ قرمز پوشیدم و گفتم: این چطوره؟؟ سر به زیر گفت:خوبه..بهتون میاد! عصبی نگاش کردم و گفتم: د اخه برادر من یه نگاه بنداز به من شاید پشیمون شدی..نترس گ*ن*ا*ه نمیکنی..گ*ن*ا*هم کردی خودم گردن میگیرم!! یه نگاه سرسری بهم انداخت..ولی با همون نگاه چشاش گرد شد اخماشم رفت تو هم.! منم با نیش باز رفتم لباسمو عوض کنم..)دیگه بسش بود بچم امروز خیلی بهش فشار اومده بود(... بعد از حساب کردن لباسا.. با یه تیپ شیک از پاساژ رفتیم بیرون..این دفعه همه با لبخند نگامون کردن..!! سوار ماشین شدیم...یاسینو رسوندم خونشون..میخواست پیاده بشه که گفتم:فردا ساعت 10 پارک).....( منتظرتم..یه دقیقه دیر کنی میرم.. یاسین:چشم خانوم بالند)یکم مکث کرد( دوباره گفت:بفرمایید تو..مادر خوشحال میشن شما رو ببینن!)اره جونه عمت( منم که حوصله در حد بنززز سر رفته بود..یه عمر خدا هم که بیکار بودم..زود با نیس باز قبول کردم و گفتم:باشه وایسا ماشینو پارک کنم!! با ابروهای بالا رفته یکم نگام کرد)بدبخت فکر نمیکرد همون بار اول قبول کنم..منم پررو بودما! حالا اون یه تعارفی کرد من چرا قبول کردم؟؟! نکنه ببر منو بی آبروم کنه؟! نه بابا عرضه اینکارارو نداره( با صداش دست از کلنجار رفتن با خودم برداشتم...-:من بیرون منتظرتونم!!