شیطانی عاشق فرشته
نویسنده : نامشخص
ژانر : عاشقانه
قیمت : 25000 تومان
شیطانی عاشق فرشته
️ ️شیطانی عاشق فرشته... با دیدن اینکه از مطب دارد بیرون میرود با اینکه از برخوردش میترسیدم اما باز هم مقاوت کردم. _اقا یه... لحظه صبر کنین...اخه کجا داریم میریم...شما نا محرمین...دستم و ول کنین... بیتوجه قدم هایش بلند تر شدند که درمانده گفتم. _اگر داریم میریم بیرون حداقل بزارین...چادرم و سر کنم... پوزخندی زد و در سکوت پلههای مطب را دوتا یکی پایین رفت. فکر اینکه یک مرد غریبه ساعت یازده شب معلوم نیست که دارد مرا کجا میبرد داشت دیوانهام میکرد. قلبم انگار در دهنم میزد و بدنم به شدت میلرزید. از جلوی اتاقک نگهبانی داشتیم رد میشدیم که دیدم دو مرد هم هیکل همین کسی که داشت مچ دستم را خرد میکرد ، جلوی اتاقک بودند و عمو رحیم هم کنارشان بود. یکی از انها دستش کنار کمر عمو رحیم بود که با کمی دقت بغضم گرفت. کنار کمرش اسلحه نگه داشته بودند و رنگ پیرمرد بیچاره به گچ دیوار طعنه میزد. این ها که بودند که امشب سرمان آوار شدهاند؟! ان دو نفر کنارش وقتی چشمشان به ما خورد چیزی ارام کنار گوش عمو رحیم لب زدند و حدس اینکه دارند تهدیدش میکنند با دیدن نگاه باریک شدهی یکیشان اسان بود. عمو رحیم نگاهش به من خورد که ان مرد به سمت بیرون میبردم و خواست جلو بیاید که یکی از مردها تنش را محکم به اتاقک کوبید. بغضم شدید تر شد و کاش همهی این ها خواب باشد. وقتی پایمان را در خیابان گذاشتیم ،دستی را که گرفته بود بالا اوردم و محکم دستش را گاز گرفتم. انقدری که مزهی خون را در دهنم حس کردم و داد بلندی از سر درد کشید. حلقهاش که دور مچم شل شد با تمام سرعت در پیاده رو دویدم. _اون دختره فرار کرد...بگیرینش!!...