کلبه کتاب | تجربه‌ای نو از کتاب‌های الکترونیکی و داستان‌های شگفت‌انگیز

رمان لواشکم

نویسنده : نامعلوم

قیمت : 29000 تومان

رمان لواشکم

┈┄╌╶╼╸◖  ◗╺╾╴╌┄┈
‌         ‌     ᯏ ᥣᥲ᥎ᥲ᥉ℍᥲ????ᥲ????
 |~

با سرعت دویدم سمت موتور و جیغ زدم
+وایسا ، وایسا ، مگه نمیگم بت صبر کن?.
موتور و زد تو ترمز که با صدای عجیبی که ناشی از کشیده شدن لاستیک موتور رو آسفالت بود ، موتور وایستاد..
یه نفس عمیق کشیدم و به سمتش رفتم و جلوی موتور ایستادم و دستم و گرفتم به کمرم
+هوی پسر حاجی ، کجا با این عجـله?.
–چی میگی رومیسا?اصلا حوصلت و ندارم
+ولی من عاشق اون ته ریشاتم پسر حاجی.
کلافه نگام کرد و چیزی نگفت که دستم و گرفتم و سمتش و با ابروهام به دستم اشاره کردم
–چی میخوای?
+گوشیت..
–چی?خل شدی گوشیه من و میخوای چیکار?
+هع ، ط فک کردی خیلی زرنگی آقا پسر?
یه رابطه أی کات کنی بعد بزنی تو فاز تهدید و بعدشم قِصر در بری?.
ابرو بالا انداخت و با لبخندی گشاد نگام کرد
–نکنه روم کراشی?میترسی باهم بریزیم رو هم و باران دلخور شه از اینکه با اِکس قبلیش هسـتی?هوم?.
یه چند لحظه زل زدم بهش و زدم زیر خنده و دستم و گذاشتم رو دلم ، متعجـب فقـط خیره خیره نگام کرد که با خنده اشکی که از شدت خنده گوشه چشمم جمع شده بود و پس زدم و گفتم
+اگه پررویی شاخ داشت ، شاخ تو الان باید به آسمون هفتم میرسید..
آقا پسر..
من مثل باران ساده نیسم تا بزارم عروسک خیمه شب بازیه دست آدمایی مثل تو بشم..

‌            ‌ ــــــــــــــــــــــ‌