
رمان پارتی هات
نویسنده : زهرا گلی
ژانر : عاشقانه
قیمت : رایگان
رمان پارتی هات
᯽━─━─‹ ›─━─━᯽ ᖘᥲɾ੮Ꭵ Һο੮ - این چه حرفیه؟ - راست میگم نمیتونم که تا ابد پیش تو صدرا باشم، میدونی اگه عمه بفهمه چی به روزم در میاره؟ - مامان از کجا میخواد خبر دار بشه؟ با صدای زنگ آیفون از جاش بلند شد. - فکر کنم صدرا. به سمت درب رفت که یهو گفت: - عجب شانس گندی داری افرا. - چطور؟ - مامانه. هینی کشیدم و گفتم: - من میرم بالا بعد درو باز کن. - نمیخواد. - چی چی رو نمیخواد، صد درصد از همه چی خبر داره، اومده اینجا ببینه من هستم یا نه تا یه آشوب به پا کنه. - باشه زود برو بالا، اگه حرفی هم زد لطفا به دل نگیر، خانواده خودمون اینجورین دیگه، یادته که خودم چقدر اذیت شدم. - حرفاشون برام مهم نیستن. با صدای زنگ اونم پشت سر هم گفتم: - باز کن که تا نکشتت. سریع از پله ها بالا رفتم و پشت ستون قایم شدم. صدای تق تق کفش بلند شد. ᖘᥲɾ੮Ꭵ ɦο੮ ᯽━─━─‹ ›─━─━᯽