کلبه کتاب | تجربه‌ای نو از کتاب‌های الکترونیکی و داستان‌های شگفت‌انگیز

رمان سربازم بروسلی

نویسنده : فاطی

ژانر : طنز

قیمت : رایگان

رمان سربازم بروسلی

⊰•••┈───•••<⃟҉>•••───┈•••⊱
.بࢪوسـلیہ


.کیانفر

یاد زیبا//ییش که داخل پا///دگان دیدم افتادم.. 
لعنتی..
خیلی د/ختر خوشگل ونازیه...

نفس عمیقی کشیدم..
باید خودمو کنترل میکردم...

بهش میخوره ، روحیه‌ی ل//طیفی داشته باشه..
اما چطوری اومده سر/////بازی؟

وقتی که جلو در دسشویی دیدمش..
اصلا باورم نشد همون د//ختره داخل پاد//گانه..

لبخند زدم و ماشینو متوقف کردم..
از ماشین پیاده شدم و از صندوق یه پتو آوردم و کشیدم ر/و پرنسا که تکون ریزی خورد..

لبخندی زدم و دوباره اومدم نشستم و حرکت کردم..

خسته شدم از جاده..
چرا نمیرسیم پس..

بعد از تقریبا بیست دقیقه رسیدیم بلخره..

آیسلو دیدم که با پتوی دورش و یه لیوان دستش نشسته جلوی کلبه..

با دیدن ماشین زود از جاش بلند شد و بعد از اینکه ماشین از حرکت ایستاد ، لیوانشو گذاشت زمین ، نزدیکمون شد..

از ماشین پیاده شدم که اومد و خودشو پرت کرد بغ/////لم..

با ذوق گفت:
-خوش اومدییی ..



⊰•••┈──•••<<⃟҉>>•••──┈•••⊱