
رمان شاه خشت
نویسنده : پاییز
ژانر : عاشقانه
قیمت : 29000 تومان
رمان شاه خشت
️️️️ ️️️ ️️ ️ _خشت بچهها با ظرف غذا به سمتش رفتند و من ماندم با باقی سیبزمینیهایی که لای نان لواش پیچیده بودم. لعنت به اهالی این خانه که نمیگذاشتند یک لقمه خوش از گلویم پایین برود. صدای حرفزدن آرامش را با بچهها میشنیدم. حتی صدای همان جناب ابراهیم که قرار بود برای رساندن من به «خانهام»، سراغم را بگیرد و پیدایش نشد! انگار داشت بچهها را تحویل ابراهیم میداد. در فکر جیم شدن بودم که یادم آمد این آشپزخانه فقط یک در دارد. لقمه به دست، منتظر ماندم تا ببینم جناب میرغضب برمیگردند یا نه که... _ تو چرا هنوز اینجا هستی؟ _ من؟ خب قرار بود همون آقا بیان منو برسونن، گفتن منتظر بمونم، ولی انگار یادشون رفت. به لقمه دستم خیره بود. _ ببخشید، من گرسنهم شد، اومدم اینجا. دست در جیبهای شلوارش فروکرده و به من خیره بود. _ تو برای بچهها غذا درست کردی؟ _ نه، آماده بود، همون فریزری... توی ماهیتابه سرخ کردم. به لقمه دستم اشاره کردم. _ اینم سیبزمینی سرخکردهس. جوری با چشمهای گردشده نگاهم میکرد که انگار خبط عالم را کرده باشم. _ سیبزمینی سرخ کرده رو میذارن لای نون؟ _ خیلی خوشمزه میشه، نخوردین تا حالا؟ جلوتر آمد و لقمه را از دستم گرفت. ️ ️️ ️️️ ️️️️