
رمان شاه خشت
نویسنده : پاییز
ژانر : عاشقانه
قیمت : 29000 تومان
رمان شاه خشت
️️️️ ️️️ ️️ ️ _خشت هول کرده گفتم: _ ببخشیدا، یه سیبم خوردم، راضی باشین. _ پس کل یخچال رو خالی کردی؟ لقمه را داخل بشقابی گذاشت و با چاقو نصف کرد. نصف را خودش برداشت و به من اشاره زد. منتظرم نماند و اولین گاز را به لقمه زد. خیالم کمی راحت شد و نصفه باقیمانده را برداشتم. حتماً مزه خوبی داشت، شاید هم من زیادی گرسنه بودم. _ زیادم بد نیست... این سیبزمینی لای نون! درحین خوردن، بهسمت میز وسط آشپزخانه رفت و یکی از صندلیها را بیرون کشید. رو به من کرد. _ سرپا غذا خوردن برای معده بده، میدونستی؟ فقط برای اینکه لجبازی نکرده باشم، سر میز نشستم. اولین گاز را به لقمه زدم و در دهانم حل شد، عالی! بدون حرف باقی لقمه را بلعیدم. به من زل زده بود. _ اینقدر گرسنه بودی!؟ _ از صبحانه چیزی نخورده بودم. از جایش بلند شد و سمت یخچال رفت. _ نوشابه میخوری؟ _ اگه زرد دارین. قوطی نوشابه را جلویم گذاشت و خودش در شیشه نوشابهای که بهنظر الکلی میرسید را باز کرد. _ زرد نه، باید بگی فانتا، یا کانادا. _ همون. در قوطی نوشابه را باز کردم… تق! ️ ️️ ️️️ ️️️️