
رمان شاه خشت
نویسنده : پاییز
ژانر : عاشقانه
قیمت : 29000 تومان
رمان شاه خشت
️️️️ ️️️ ️️ ️ _خشت دستم را کشیدم و بند لیوان چایی کردم. با آرامش جلو آمد و سرمیز نشست. هولزده سلام کردم. _ سلام. _ صبح شما هم بهخیر. با خودم فکر میکردم که کسی باور نمیکند این آقای به ظاهر فوقالعاده مؤدب تا چه حد… _ بله. یعنی صبح شما هم بهخیر. خودش را جلو کشید و به گلی که لای موهایم جا داده بودم خیره شد. دست برد و گل را از لای موهایم بیرون کشید و روی زمین پرت کرد. یک لحظه از حرکتش ترسیدم ولی آنقدر با خونسردی مشغول خوردن صبحانهاش شد که فکر کردم حداقل تا آخر غذاخوردنش دیوانهبازی جدیدی را نشان نخواهد داد. بدون پرسیدن از من برایم آبمیوه ریخت. _ ممنون، من آبمیوه نمیخورم. جوری نگاهم کرد که فکر کردم؛ یک لیوان آبمیوه تابهحال کسی را نکشته. برای همین ادامه دادم: _ البته امروز میخورم، خیلی هم ممنونم. ظرف عسل را بهسمت من هول داد. _ چشم، عسل هم خیلی فایده داره، بنابراین عسل هم میخورم، بازهم ممنونم. اینبار سرش را بالا گرفت و دست از جویدن برداشت. _ چقدر حرف میزنی، پریناز؟! _ دیشبم گفتینا... خوب نیست آدم هی ایراد یه نفرو به روش بیاره. تازه من استرس میگیرم، زیاد حرف میزنم وگرنه در شرایط عادی کاملاً ساکتم، مثل یه متکا بیصدا. سرش پایین بود و شانههایش میلرزید. به من میخندید؟ دلقک بدبخت بیسلیقه! ️ ️️ ️️️ ️️️️