رمان شاه خشت
نویسنده : پاییز
ژانر : عاشقانه
قیمت : 29000 تومان
رمان شاه خشت
️️️️ ️️️ ️️ ️ _خشت دیوارهای سبز تیره، سقف بلند و گچکاری شده، پردههای مخملی و سنگین. چند قفسه کتاب که دورتادور اتاق چیده شده بود و بهترین آیتم اتاق؛ یک شومینه سنگی... جلوی شومینه خاموش اتاق، کفپوشی از پوست افتاده بود؛ جان میداد برای نشستن، خوابیدن و به شعلهها خیره شدن. میزتحریر بزرگی فضای یک ضلع اتاق را گرفته بود؛ چوبی، قدیمی، آنتیک... مثل تمام اسباب و اثاثیه این خانه. از سر کنجکاوی نگاهی به وسایل روی میز انداختم ... پر بود از کاغذ، دستنوشته خط نستعلیق، از همانها که با قلمدرشت مینویسند... تناقض از در و دیوار خانه میبارید. سراغ کتابها رفتم و چیز دندانگیر وباب طبعی نیافتم. تخت چوبی مقصدم شد و به بدنم فرصتی برای استراحت دادم. حتماً خودشان دنبالم میآمدند. نفهمیدم کی خوابم برد! وقتی بیدار شدم، اتاق تاریکِ تاریک بود. حتی آسمانی که از لابهلای پردههای ضخیم بهزور دیده میشد هم رو به سیاهی میرفت. چقدر خوابیدم؟! جالب بود که کسی هم سراغم نیامد! کلاً مرا فراموش کردند. کشوقوسی به بدنم دادم و سراغ کیفم رفتم. گوشی موبایل قدیمی، کمی پول، لوازم آرایش، کاندوم... فکر کردم با خاله تماس بگیرم ولی بعد پشیمان شدم. اول از همه باید یک دستشویی پیدا میکردم. بهآهستگی در اتاق را باز کردم، کسی نه در راهرو بود و نه در سرسرا. راهم را بهسمت راهروی تاریک پیش گرفتم. یکی دو در را امتحان کردم که قفل بودند ولی آخری... دستشویی! جایی بزرگتر از اتاقخواب مشترک من و نازی! آبی هم به سر و صورتم پاشیدم و کمی تجدید آرایش. به همان اتاق برگشتم و اینبار بادقت بیشتری به کتابها و ورقهای روی میز تحریر نگاه کردم. ️ ️️ ️️️ ️️️️