کلبه کتاب

‹ #شیطون_نبآش????????› ‌‌‎‎‎    
╸╸╸╸╸╸╸╸╸✏️????╸╸╸╸╸╸╸╸
     #part_12

هرچی گردنم رو عین زرافه دراز کردم کسی و ندیدم
کاش یه بچه ای چیزی داشتن دلم خوش میشد همبازی پیدا کردم.

شلنگ رو‌ جلو خشتکم گرفتم‌ و با حالتی که انگار مثل پسرا دارم میشا**شم وایسادم

عقده‌ای شدم بمولا
زیر لب با قر و ادا شروع کردم با خوندن آهنگ ترکی

_قیرمیزی آلمااا...
قیرمیزی آلما یاناغلاریندا

بال گولور منه دوداغلاریندا

گولنده آی قیز سن نه شیرین سن

اولموشونم من اوزون بیلیرسن

قیرمیزی آلما نار شیرین اولار

(سیب قرمز توی گونه هاته

روی لبات خندت مثل عسله

وقتی میخندی خیلی شیرین میشی

میدونی که کَشتتتم خودتم فهمیدی

سیب قرمز انار شیرین هس

در باغ عشق محصول شیرین هس)

با صدای عربده‌ای که اومد زبونم به سقف دهنم چسبید

_گفتم ولم کنیددد

╸╸╸╸╸╸╸╸╸✏️???? ╸╸╸╸╸╸╸╸╸