کلبه کتاب | تجربه‌ای نو از کتاب‌های الکترونیکی و داستان‌های شگفت‌انگیز

شکلات تلخ من

نویسنده : نامعلوم

قیمت : 45000 تومان

شکلات تلخ من

#پارت_3
شکلات تلخ من????

_تو اینجا چیکا می‌کنی ترلانم!

_تــرلانـت؟ آره؟

باتموم زورم سیلی زدم بهش..

اخیش دلم خنک شد..

_تو لیاقت منو نداری مردیکه...
از زندگیم گمشو!
دستشو گذاشت رو رد انگشتام با لحن خشن پچ زد:
_منم نمیخام همچین دختری تو زندگیم باشه! من مردم نیاز دارم! وقتی ادای ت.ن.گ درمیاری انتظار داری چیکار کنم!؟

_خداروشکر که اولین رابطه دخترونگیم با تو بی همه چیز نبوده!

لیوان آبی که روی میز بود پاشیدم روی صورتش دختری که باهاش بود جیغ زدخاست حرف بزنه که صدامو بلند کردم:
_خفه شو!

رفتم از اون جهنم بیرون پشت سرمو نگاه نکردم تا بفهمم چه ری اکشی نشون داده بغض کردم..
سوار ماشین شدم..

_ترلان عکسا نشونش دادی؟ چیگفت؟ معذرت خاست؟
_معذرت؟ تازه طلبکار بود که چرا باهاش نخوابیدم!
_چی؟
بیخیال بیا بریم دانشگاه یک سال باید مرخصی بگیرم و چن تا دست لباس پسرونه بخرم!
_موهات چی؟
وای موهام من عاشق موهام بودم طاهر؛بابام عاشق موهای بلندم بودن..

_مجبورم کوتاهشون کنم..
_ناراحت شدم برات... راستی طاهر چی میخوند؟ 
_معماری!

بقیه راه به به سکوت گذشتتا به آرایشگاه  رسیدیم.. توی آرایشگاه یکی از عکسای جدید طاهررو که با خودم برده بودم، نشون آرایشگر دادم و گفتم می خوام موهام این مدلی شه...

اون خانومه هم با این که تعجب و سوال از 
نگاهش می بارید، بعد یه مکث کوتاه کارش رو شروع کرد...

وقتی کار موهام تموم شد و چشمم به قیافم افتاد، یه لحظه، فقط یه لحظه ناراحت شدم، اما با یاد طاهر سعی کردم همه چی رو فراموش کنم...

بعد آرایشگاه رفتیم دانشگاه و من برای یه سال مرخصی تحصیلی گرفتم...
از اون جا هم رفتیم خرید..

باید چند دست لباس مردونه سایز خودم می گرفتم و در تموم این مدت رها در سکوت نظاره گر من بود..