
رمان تو مال منی
نویسنده : نامعلوم
ژانر : عاشقانه
قیمت : 29000 تومان
رمان تو مال منی
┄┅┄┅┄┅┄┅┅┄┅┄┅┄┅┄ ️ و منم احمقم که وایستادم تا اون تحقیرم کنه... دیگه همه ی فامیل از علاقم به امیر خبر دارن و با ترحم نگام میکنن.. من یه دختر لوس و آرومم که عاشق یه عوضی روان پریش شدم و این باعث ناراحتی باباو مامانمم شده... ~~~~° یک هفتست که میگذره یک هفته از نبودن امیر.. از رفتنش به آمریکا... از تنها گذاشت شدن من... مثل روزهای قبل آهی کشیدم سوئیچ ماشین و برداشتم واقعا نیاز داشتم یکم هوا بخورم... از اتاق زدم بیرون و رفتم تو پذیرایی و گونه مامانم و بوسیدم که مامان با لبخند نگام کرد؛ -هووم چیشده دخترلوسم یادی از ما کرده؟! با لب و لوچه ی آویزون نگاهی به مامان کردم؛ _واقعا که مامان دلت میاد آخه... مامان تک خنده ای کرد؛ -باشه حالا...کجا به سلامتی؟! _میرم دور بزنم یه بادی به کلم بخوره.. -این وقت شب اخه؟! _اوووو مامان یجور میگی این وقت شب انگا ساعت چنده؟!ساعت 8ونیمه فعلا من تا 10 برمیگردم.. -باشه دیرتر نیای هااا.. _باشه چشم.راستی بابا کوش؟! - شرکته امروز کارش زیاد بود. _اها خب باشه فعلا خداحافظ -خدا به همرات دخترم... بای بای کردم و از مونه خارج شدم سوار ماشینم شدم و شروع کردم به روندن... شاید که کمی از فکر امیر بیام بیرون... به آسمون نگاهی کردم اونم انگار دلش گرفته بود که بارون شروع شده... عین دل منم که مثل بارون دلش میخواد اشک بریزه... اشکام بی مهابا شروع کردن به ریختن... با سرعت خواستم بپیچم به سمت راست که بخاطر سرعت زیادم و لیزی جاده ماشین کنترلشو از دست داد و جز سیاهی مطلق چیزی پدیدار نبود.... ︎⃟↬⿻‹️⃟› ┄┅┄┅┄┅┄┅┅┄┅┄┅┄┅┄