
شب عاشقی با تو
نویسنده : راضیه علیجانی
ژانر : عاشقانه
قیمت : 23000 تومان
شب عاشقی با تو
عاشقی باتو اینقدر غرق شده بودم توش که متوجه گذر زمان نشدم و وقتی به خودم اومد ساعت سه بودم وسایلمو جمع کردم من: خسته نباشید استاد فرخ:سلامت باشی دخترم توم خسته نباشی من:ممنونم خدافز فرخ:خدافز از آموزشگاه بیرون زدم و منتظراسنپ شدم که دیدم یه شاستی بلند مشکی جلو پام ترمز کرد کمی خودمو عقب کشیدم ویکم جلوتر وایسادم که اومد جلوتر دوباره رفتم جلوتر هی میومد جلوتر عصبی پامو به زمین کوبیدمو گفتم شیشه رو بده پایین بدونه اینکه نگاه کنم کیه گفتم من:مرتیکه بیشعور مگه خودت خواهر مادر نداری افتادی دنبال من بکش کنار میخام ردشم چشمامو باز کردم که قیافه ای کامران خندونو جلوم دیدم کامران:عصبانی میشی خوشکل تر میشی یکم عقب تر رفتم وخاستم رد شم که گفت سوار شو میرسونمت من میخاستم بت ادب کامل باهاش حرف بزنم من:مچکرم من اسنپ منتظرم خداحافظ داشتم از خیابون رد میشدم که دستم کشیده شد رومو برگردوندم که کامرانو دیدم گفتم من: دستمو ول کن بدم میاد بهم دست میزنی کامران: اما همچنان دستمو گرفته بود واخم کرده بود کامران: گفتم سوار شو من:گفتم که اسنپ منتظرمه خودم میرم لطفا دستمو ول کن کامراان باصدایی که عصبانیت توش موج میزد و سعی داشت کنترلش کنه گفت