شب عاشقی با تو
نویسنده : راضیه علیجانی
ژانر : عاشقانه
قیمت : 23000 تومان
شب عاشقی با تو
عاشقی باتو آقای شریفی وهمسرش و دخترش که اسمش ثمین بود وپسره کوچیکش که اسمش کارن بود و18 سالش دم دربودن خوشامد گوی کردن با آقای شریفی دست دادم وبا زنش و ثمین روبوسی کردم به کارن هم یه سلام دادم ووارد شدم وارد پذیرایی شدیم نشستیم که آقایی شریفی رو به باباگفت شریفی:چخبر سعید جان کارو بار چطوره بابا:خوبه خداروشکر شریفی:شکر مریم جان زن اقای شریفی رو به من کرد وپرسید مریم: چخبر دخترم خوبی من:مچکرم بله خوبم شما خوب هستین مریم:بله خداروشکر بعد هم مشغول حرف زدن با مامان شد ثمین که یع دختره.15ساله بود رفت به سمت آشپز خونه پسر دوم اقای شریفی که اسمش کامران بود اومد وبه بابا وامیر دست داد ویه سلام هم به منو مامانو آوا کرد به قیافش نگاهی کردم یه پسره25ساله بود که مهندس بود یه اخم کوچیک روی پیشونیش بود آقای شریفی چهارتا پسر داشت یه دختر که ثمین بزرگه که اسمش رامان بوده رو ندیده بودم تا الان ولی سه تای کوچیکو دیده بودم ثمین کوچیک ترین بچه ای آقای شریفه بعد از چند دقیقه ثمین با چای برگشت اول به بابا بعد هم بع آقای شریفی تعارف کرد بعد هم به من که جفت بابا بودم با یه لبخند کوچیک چای رو برداشتم لبخندی زد وبه بقیه تعارف کرد احساس میکردم یکی داره بهم نگاه میکنه سرمو چرخوندم که دیدم نگاه کامران مستقیم رویه منه نگاهشو ازم گرفت ومشغول ور رفتن باگوشیش شد اهمیتی ندادم ومشغول خوردن چایم شدم