کلبه کتاب | تجربه‌ای نو از کتاب‌های الکترونیکی و داستان‌های شگفت‌انگیز

شب عاشقی با تو

نویسنده : راضیه علیجانی

ژانر : عاشقانه

قیمت : 23000 تومان

شب عاشقی با تو

عاشقی باتو

بابا رو کرد به آقای شریفی وگفت: رامان جان وکاوه جان کجاهستن نمی بینمشون 
آقای شریفی:رامان که شیراز سرکاره وهنوز نیومده وکاوه هم بادوستاش رفتن شمال
بابا:خوبع خداحفظشون کنه 
ثمین اومد وکنارم نشست 
ثمین:خوبی 
من:اره تو خوبی  
ثمین:ممنونم
من:درسا چطور پیش میره خوبه
ثمین:ارع خوبه
بعد از کمی صحبت کردن با ثمین بایه ببخشید به سمت دستشوی رفتم بعد از انجام کارم وقتی که داشتم از راه روی که انتهاش به پذیرایی میخورد کامران رو دیدم بایه حالت خاص نگاهم میکرد یه جوری که با همه ای دفعه هات قبل فرق داشت  آروم گفتم چیزی میخای چرا اونجوری نگاه 
میکنی یع لبخند کوچیک زد که تعجب کردم  آخه اون بیشتر اوقات اخم داشت 
کامران:نه خوبی
من:مچکرم
کامران:خوبع خدارشکر که خوبی 
من: بله خدارو شکر  با اجازه 
وقتی خاستم از کنارش رد بشم یهو دستمو گرفت که چون خیلی یهوی بود افتاد تو بقلش سرم بلند کردم تا قیافشو ببینم چون قدش از من خیلی بلند تر بود سرشو کج کردو آروم گفت