کلبه کتاب | تجربه‌ای نو از کتاب‌های الکترونیکی و داستان‌های شگفت‌انگیز

شب عاشقی با تو

نویسنده : راضیه علیجانی

ژانر : عاشقانه

قیمت : 23000 تومان

شب عاشقی با تو

عاشقی باتو
 5
کامران:ازت خوشم میاد
با این حرفش احساس کردم یچیزی تو دلم تکون خورد یه حس عجیب بهم دست داد باصدای خیلی ضعیفی گفتم: میشه ولم کنی لطفا
احساس کردم یهو چهرش در هم شد یه اخم خیلی کوچیک روی پیشونیش نشست منو از بغلش بیرون اورد وبه سمت اتاقش رفت پسره ای بیشعور یه بار اخم میکنه یبار میخنده معلوم نیست باخودش چن چنده همونجوری به رفتنش نگاه میکردم باصدایی ثمین به خوداومدم 
ثمین:آیلین          من:بله  
ثمین:خـوبی                من:اره خوبم چطور
ثمین:رنگت پریده فکرکردم چیزی شده 
نه ای گفتم وبه سمت پذیرایی رفتم سر جام نشستم 
همه گرم صحبت بودن منم بع اون حرف کامران فکر میکردم یعنی راست میگفته؟یاالکی میگفته؟ این حرکتش برام خیلی عجیب بود این کامران با کامران قبل فرق داشت اون اصلا من لبخندشو نمی دیدم با صدا زدنای مریم جان به خودم اومدم 
مریم:دخترم بلندشو بریم شام 
من: چشم بفرماید
همه پشت میز نشسته بودن بجز کامران سرمو سمت پله ها چرخوندم که دیدم داره از پله ها پایین میاد یه اخم هم روی صورتشه سرمو بر گردوندم  اومد صندلی روبروی من رو عقب کشید ونشست  وبرای خودش غذا کشید و مشغول خوردن شد همه مشغول غذا خوردن بودن منم کمی غذا کشیدم اما میل نداشتم 
مشغول بازی با غذام شدم که آقای یشریفی گفت 
شریفی: چیزی شده دخترم چرا غذا نمی خوری 
من:نه چیزی نشده  میخورم 
باشه ای گفت ومشغول غذا خوردن شد از روی اجبار  یه قاشق غذا داخل دهنم گذاشتم