شب عاشقی با تو
نویسنده : راضیه علیجانی
ژانر : عاشقانه
قیمت : 23000 تومان
شب عاشقی با تو
احساس کردم کسی داره نگاهم میکنه سرمو بلند کردم که نگاهم به نگاه کامران گره خورد یجور خاص نگاهم میکرد یه لبخند هم کنج لبش بود با احساس فرو کردن چیزی توی پام به خودم اومدم از دردش صورتم جمع شد آوا کنار گوشم گفت آوا:خوردی پسر مردمو غذاتو بخور پامو مالوندمو خیلی آروم گفتم سوراخم کردی وحشی باشه مشغول غذا خوردن شدم ولی متوجه نگاهش روی خودم شدم.چند قاشق خوردم وبا یع دستتون درد نکنه بلند شدم وبه سمت دستشوی رفتم تا دستامو بشورم دستامو شستم واز دستشوی بیرون زدم رفتم سمت آشپز خونه هیچکس بجز ثمین نبود که اونم داشت میزو جمع میکرد داشتم بهش کمک میکردم که گفت: نمیخاد دستت درد نکنه خودم جمع می کنم گفتم: نه بهت کمک می کنم گفت:ممنونم عزیزم خواهش می کنمی گفتم ومیزو جمع کردیم و ظرفارو هم ثمین داخل ماشین ظرف شویی گذاشت وبعدش باهم به سمت پذیرایی رفتیم یع مبل کناره کارن ویکی کناره کامران خالی بود میخاستم روی اونی که جفت کارن بود بشینم که ثمین زود تر از من اونجا نشست منم به اجبار روی مبلی که کنار کامران بود نشستم