شب عاشقی با تو
نویسنده : راضیه علیجانی
ژانر : عاشقانه
قیمت : 23000 تومان
شب عاشقی با تو
عاشقی باتو 7 اقای شریفی رو کرد به بابا وگفت شریفی: میای هفته ای دیگه با خانواده بریم سفر شمال ویلای من بابا گفت: الان نمیدونم تا فردا بهت خبر میدم شریفی: باش منتظر میمونم بعدش هم یکم درمورد کارو با ر حرف زدن منم حوصلم سرمیرفت به همین دلیل گوشیمو از توی جیبم در اوردم و یکم توی اینستا چرخیدم چیزی نبود برا همین گوشیو خاموش کردم وداخل جیبم گذاشتم بابا بلند شد بابا:با اجازه مادیگه رف زحمت میکنیم شریفی:نه خواهش میکنم سعید جان شما رحمتی لطف کردی که اومدی مامان:خواهش میکنم خداحافظ آقا علی مامان بامریم جون وثمین رو بوسی کرد وبا بقیع هم دست داد وقتی که خاستم برم سمت مریم جون وثمین کامران با یه صدایی که فقط خودم وخوش میشنیدیم گفت: مراقب خودت باش آیلینم برای چند سانیه سرجام میخکوب شدم یه حس عجیب بهم دست داد انگار خوشحال بودم از اینکع روم میم مالکیت گذاشته بود یا ذوق کرده بودم به خودم اومدم وبدون هیچ حرفی از کنارش گذشتم با آقای شریفی دست دادم وبا ثمین ومریم جون رو بوسی کردم وبا کارن هم دست دادم وبه کامران هم خداحافظی کردم از خونه بیرون زدیم و سوار ماشین شدیم آوا هم گفت که امیر میرسونتش