شب عاشقی با تو
نویسنده : راضیه علیجانی
ژانر : عاشقانه
قیمت : 23000 تومان
شب عاشقی با تو
8 سرمو به ماشین تکیع دادم که بابا به مامان گفت بابا: نازنین جان با آقای شریفی بریم شمال من میخاستم نظرتو بدونم مامان:منکه مشکلی ندارم بنظرم خوبم هست حالو هوا مون عوض میشه بابا:خوبه، آیلین من:بله بابا بابا:با سفر شمال موافقی با اینکه اصلا حوصله نداشتم اما به خاطر مامان که میدونستم دوست دارا برع گفتم من:نه بابا مشکلی نیست پس من کارامو ردیف میکنم و میریم من:باشه بابا بابا: رسیدیم پیاده شدم که دیدم آوا وامیر هم رسیدن رفتم سمتشون و از امیر خدا حافظی کردم بابا درو باز کرد اول من وبعد بقیه وارد شدن مستقیم وارد اتاقم شدم لباس هامو بالباس خواب هام عوض کردم صورتم شستم وبعدش هم مسواک زدم و روی تخت دارز کشیدم گوشیمو برادشتم دیدم عسل آنلاین بهش پیام دادم من:سلام عسل:سلام خوبی من:اره توچی عسل:عالیم من:خوبه عسل: کجا رفته بودی من: رفته بودیم خونه ای دوست بابام عسل:کدوم من:شریفی این بشر کل خاندان منو میشناسه حتی دوستای بابامم میشناسه بس اینحا پلاسه عسل:اها فردا میای بریم بازار میخام واسه تولد دختر عموم لباس بگیرم باکادو من: باشع میام