کلبه کتاب | تجربه‌ای نو از کتاب‌های الکترونیکی و داستان‌های شگفت‌انگیز

رمان دلارا کنیزک ارباب

نویسنده : مهتاب

ژانر : BDSM

قیمت : 49000 تومان

رمان دلارا کنیزک ارباب

از فکر اینکه توی یه انباری پر از سوسک و موش بخوابم پشتم لرزید.
هر چیزی رو میتونستم تحمل کنم جز این ۲ مورد.تازه داشتم میفهمیدم توی چه دردسری افتادم.
به این چیزا اصلا فکر نکرده بودم.

مریم خانوم سری تکون داد و گفت:
-چشم ارباب جان 

هرمز که از پله ها بالا می‌رفت مریم سرش رو نزدیک آورد و گفت:
-دختر سعی کن جلوی چشمش نباشی؟
آقا بد به خونت تشنه ست

فقط سکوت کردم.
چی داشتم که بگم؟
میگفتم داداشم قاتل خواهرشه و من زن عقدیش که به عنوان خون بس اومدم و بهش حق میدم باهام همچین رفتاری کنه؟
مریم خانوم که سکوتم رو دید دیگه هیچ نپرسید و در حالیکه هیکل تپلش و تکون میداد به داخل آشپزخونه سرک کشید و گفت:
- اقا شهرام 
بیا ارباب دستور داده انباری  حیاط پشتی و بدی به این دختر
بجنب کمتر بلمبون ...بیا تا ارباب عصبانی نشده

و بعد بهم اشاره کرد تا دنبالش برم.
از توی یکی از کمد دیواری های ته راهرو یه ساعت زنگی و یه دست رخت خواب در آورد و گفت:
-چون انباری  تخت نداره فعلا باید با همینا سر کنی
اینم ساعت،هر روز سر ساعت پنج و نیم بیدار میشی
هرمز خان عادت دارن سر ساعت ۶ صبحانه بخورن
روی نظم هم خیلی حساسن 

سرم رو فقط تکون دادم و زیر لب تشکر کردم.منم عادت داشتم به زود بیدار شدن چون باید میرفتم مدرسه.