
رمان حورا
نویسنده : سارا.الف
ژانر : عاشقانه
قیمت : 20000 تومان
رمان حورا
لب می لرزانم از شدت صدای بلندش..! دسته کلید را در دستم می فشارم که نوک کلید ها بر گوشتِ داخلی دستم فشار می آورند. -پیش....پیشِ دوستم! صدای فریادش ساختمان را به لرزه در می آورد. - تو غلط کردی پیش دوستت بودی! تو اینجا کسیو داری مگه؟ جز من کیو داری اینجا!؟ نگاهی به مادرش می اندازم که چشمانش از خوشی برق می زدند. -مادر جون و کیانا میدونستن کجا میرم آخه.... میان حرفم می پرد: - واه واه من از کجا میدونستم توکدوم گوری هستی؟؟ والا در اتاقتون و قفل میکنید که ما داخلش نریم اونوقت بیای به من بگی کدوم گوری رفتی؟ معلوم نیست با کی ریختی رو هم..! پشت سرش کیانا با تأیید حرفش گفت: - زیر سرش بلند شده داداش! خبر نداری! گوش هایم کر شده بود ازاین همه وقاحت، توان جواب دادن نداشتم! اشک هایم روانهی صورتم شد و قباد پر از حرص رو به خواهرش توپید: - کیانا ببر زبونتو و گمشو برو پایین! از کی تا حالا تو بحث خانوادگی دخالت میکنی؟ کیانا در جا خفه شد و قباد مچ دستم را پر از حرص چنگ زد و به سمت اتاق مشترکمان کشید.