کلبه کتاب | دنیای کتاب و رمان و کتاب صوتی

کلبه کتاب

رمان حورا

نویسنده : سارا.الف

ژانر : عاشقانه

قیمت : 20000 تومان

رمان حورا

بدون اینکه خم به ابرو بیاورم بالافاصله گفتم:

- حتما عزیزم!

قباد با ارامش به سمتم گام برداشت و با لحنی ملایم صدایم زد و گفت:

- حورا جان، ما که میخواستیم بریم بیرون امشب! یادت رفته؟

حرص همچون شعله‌های اتش در جانم شعله کشیده بود، با این حال خونسرد گفتم:

- نه عزیزدلم امشب مهمون داریم، جایز نیست بریم بیرون.

حرفم که تمام شد مادرش نگاهی چپکی نثارم کرد و همانطور که لیوان‌های روی میز را بر میداشت گفت:

- چه عجب یه چیزی ازش دیدیم!

صدایش را شنیدم و باز هم به احترام قباد حرفی نزدم که کیانا بی هوا و با تمسخر گفت:

- حورا جونم، نکنه لباسای خودت مشکلی داشته که لباس داداشمو پوشیدی؟

قباد حرصی به سمتش برگشت و خواست طرف من را بگیرد که اینبار آن بخش دیگر از زبانم را که زیر زمین پنهان شده بود را رو کردم و گفتم:

- نه قربونت برم چه مشکلی؟ من نمیدونستم که واسه‌ پوشیدن لباس شوهرم باید از شما اجازه بگیرم!

انگار حرفم زیادی برایش سنگین بود که ابرو در هم کشیده و دستش روی میز مشت شد.

از گوشه‌ی چشم به لب‌های قباد که کمی به دو طرف کشیده شده بود نگاه کردم و زمانی که خیالم از بابت ناراحت نشدنش راحت شد، دست روی بازویش گذاشته و لب زدم:

- میای بریم بالا؟