
رمان حورا
نویسنده : سارا.الف
ژانر : عاشقانه
قیمت : 20000 تومان
رمان حورا
تلفن را بر رویش قطع می کند... ناخن های بلندش را بر روی گوشت دستش فرو می کند... -حالا چطوری برم،خدا! در ذهنش فکری جرقه می زند... - اره ..اره همینه... موبایل را روشن میکند و با ستایش تماس می گیرد: - اه، بردار دیگه! - الو جانم؟ - ستایش، من گیر کردم اینجا ! بیا خونمون من باید شب برن پیش سعید! مامان ملوک و که میشناسی،گیره! بیا اینجا یه بهونه جور کن برای من! سکوت پشت موبایل زیاد می شود که دوباره با حرص لب میزند: - ستایش میشنوی چی میگم؟ شب بیا اینجا! - باشه! ولی مطمئنی میخوای بری پیشش؟ کیانا یه وقت پشیمون نشی! پوفی از شدت حرص می کشد: - تو سعید و اینطوری شناختی؟ اون عاشقمه! باز دوباره شروع نکن ستایش! صدای نیشخند ستایش از پشت موبایل می آید: - اوکی باشه میام! از امدنش که مطمئن شد گوشی را قطع کرد و با استرس چرخی دور خودش زد. مطمئن بود که ستایش میتواند مادرش را راضی کند به همین خاطر حوله و لباسهایش را برداشته و بعد از قفل کردن در اتاق به سمت حمام رفت.