
رمان حورا
نویسنده : سارا.الف
ژانر : عاشقانه
قیمت : 20000 تومان
رمان حورا
در اتاق را قفل می کنم، بعدِ سه سال به این مادر و دختر اعتمادی ندارم! به طبقه پایین روانه می شوم، به سمت در می روم و دستگیره ی در را می فشارم که باز صدایش می آید: - دعا کنیم آبستن باشی! بچم قباد شقیقه هاش سفید شد... پیرش کردی بچمو...! اخمی سخت بر روی ابروانم می نشیند. من پیرش کردم یا شما؟! این همه زخم زبان، دل هر موجودی را به درد می آورد! قباد من دیگر چقدر تحمل می کرد..؟ جوابی به کنایه اش نمی دهم! کتونی های سفیدم را می پوشم و در خانه را می بندم! اما باز هم صدایش می آید: - ادب نداره از من خداحافظی کنه! صدای کیانا بلند می شود و روی روانم خطی عمیق می کشد: - ولش کن مامان، این از کی ادب داشت که دفعهی دومش باشه؟ به احترامِ قباد حرفی نمیزنم چون میدانم همانقدر که روی من حساس است، روی مادر و خواهرش هم حساسیت دارد! نمیخواستم بخاطرِ بد دلی کیانا و مادرش، قباد را ناراحت کنم! تا سر خیابان پیاده رفته و از همانجا برای یک تاکسی دربست دست تکان میدهم. روبروی پایم که توقف میکند، سوار ماشین شده و آدرس آزمایشگاه را میدهم. در طول مسیر هر چه نذر و نیاز و دعا و ثنایی که بلد بودم را میخوانم تا بلکه اینبار حالت تهوعهایم جواب دهد و حامله باشم! حداقل برای شادی دلِ خودم و قباد!