کلبه کتاب | تجربه‌ای نو از کتاب‌های الکترونیکی و داستان‌های شگفت‌انگیز

رمان مام

نویسنده : م.ا

ژانر : پلیسی

قیمت : رایگان

رمان مام

یه چیزایی تو خواب میگفت  اما نمی فهمیدم چی...
پیشونی شو بوسیدم دستمو گذاشتم رو گونه ش...
_یه روزی برای من میشی اون وقته که بدون نیاز به اینکه خودمو ازت مخفی کنم میبوسمت... 
یه دفعه صدای گوشیم اومد دیدم آرمان فرستاده....گرفتم شماره رو .....
ملیکا...
_امیر بگو دیگه حالا بعدش 
امیر : نه تا بوسم نکنی هیچی نمیگم 
_:امییررر
امیر :جان 
_: بگو زود باش خوابم میاد صبح کلی کلاس داشتم عصرم خرید بودم با بچه ها خستم 
امیر :آره دیدم روبدوشامبر قرمزه رو کی قراره پوشیش برام؟! بعدم بوس بده بهم بگم
_:وقت گل نی...اه باشه بابا 
امیر :میدونی که از کجاباید بوس کنی؟
_ایش اره میدونم 
امیر چشماشو بست ونزدیکم شد منم همین کارو کردم تاخواستم ببوسمش گوشیم زنگ خورد چشمامو باز کردم از امیر دورشدم روی تخت نشستم دنبال گوشیم گشتم که روی میز مشروب و گیلاسا پیداش کردم شماره ای ناشناس بود جواب دادم...
_الو
~گوشیو بده به امیر 
-عه بازم تو از دستت آسایش نداریمااا هی زرتو زرت زنگ میزنی به مبینا اصلا تو کی هستی...
~خیلی تند میری خانوم کوچولو گوشیو بده به امیر 
-امیر گوشیو ازم گرفت مشغول صحبت شد ...