هارت چاکلت من
نویسنده : نامشخص
ژانر : عاشقانه
قیمت : 31000 تومان
هارت چاکلت من
┆┄┄┄┄┄┄┄┄┄ ┄┄┄┄┄┄┄┄┆ 〈هـٰارتچا••کِلِتِمـن〉 خودمو جمع کردم و سرمو پایین انداختم. _خوب میخندی! +یاد یه چیزی افتادم.. ببخشید. مچ دستم رو گرفت و کشید توی اتاق. هولم داد روی صندلی و خودش روی تخت نشست. _شروع کن ، درس دوم +اما من که هنوز از اولیه چیزی نفهمیدم.. با دیدن اخمش نزدیک بود سکته کنم... بدون حرف دیگه ای شروع به خوندن کردم. چرا پا نمیشد از اتاق بیره بیرون؟! پشتم بهش بود و نمیتونستم ببینم چیکار میکنه.. خورشید پشتش به ماست.. از افکارم ریز خندیدم. چرا موقع درس خوندن هر چرت و پرتی که تو دنیا بود به ذهنم میرسید؟! فقط صدای نفسای آرومش که گَه گُداری تبدیل به نفس عمیق میشد رو میشنیدم. با دیدن لبخندای یواشکیم گفت: _به چی میخندی بچه؟! خوش خنده شدی امروز! برای دندونات خواستگار میاد.. با پررویی پرسیدم: _خواستگار بیاد چیکار میکنین؟! صندلی رو به سمت خودش کشید و توی چشمام زل زد. با کمی مکث جواب داد: _میشکونمش! با چشمایی قلمبه شده پرسیدم: _کیو؟! +دندوناتو.. هینی کشیدم و عین خنگولا دستمو روی دهنم گذاشتم. چقدر دیونه بود... با سوالش جا خوردم. _از اون پسره چه خبر؟! بردیات! سرم رو پایین انداختم. _چرا براتون مهمه؟! +چون روت غیرت دارم!! _بهتون نمیاد بعد عمری توی انگلیس زندگی کردن این همه تعصبی باشین! ابروهاش از هم جوابیم توی هم گره خورد. شک نداشتم الان دلش میخواد دندونامو بشکونه و زبونمو دربیاره بندازه جلوی سگ.. °????????????????• : ┆┄┄┄┄┄┄┄┄┄ ┄┄┄┄┄┄┄┄┆