جانان من
نویسنده : نامشخص
ژانر : عاشقانه
قیمت : 18000 تومان
جانان من
#۹ سرپوشی روی خشمم گذاشتم واز پشت میز بلند شدم . خیلی خونسرد وبی اهمیت به نگاه خیره ی بقیه کیفم رو جمع کردم و به سمت استاد که کنار در ومنتظر ایستاده بود رفتم . مقابلش با فاصله خیلی کمی ایستادم .بوی عطرتلخش از این فاصله به مشامم خورد . سلیقش بدک نبود !!عطر خوش بویی بود لحظه ای نگاه پراخم استاد از این فاصله ی کم روی صورتم نشست .. همون لحظه روغنیمت دونستم. چشمکی تحویلش دادم . خیلی زود نگاهش رو ازم گرفت ومجدادا به دیوار سفید مقابل دوخت خنده ام رو به سختی کنترل کردم فاصله را کمتر کردم و روی پنجه ی پا بلند شدم . صورتم رو کنار گوشش بردم . جا خورد اما از جایش تکان نخورد . عمدا نفس داغم رو روی گردنش فوت کردم و ارام لب زدم _استاد کاریکاتور همیشه واقعیت های تلخ جامعه رو نشون می ده !!! نقاشی من پیام داشت وشما من رو بخاطرش اخراج کردین ! صدای پر تمسخر استاد بلافاصله تو گوشم نشست _کشیدن اون نقاشی مستهجن چه پیامدی می تونه داشته باشه ؟!! با صدایی که از شدت خنده ی کنترل شده می لرزید با گستاخی گفتم _ واقعیت پسرایی عذب مثل تو که مجبورن به دختری دست نزنن و یواشکی اونارو دید بزنن تا حالی به حولی بشن !!! نگاه مبهوت زده ی استاد روی صورتم نشست . ابرویی بالا انداختم وتنه ای بهش زدم ودرحین گذشتن از کنارش دست های مشت شده وفک منقبضش رو دیدم و خنده ام رادر کریدور مهار کردم!!