کلبه کتاب | تجربه‌ای نو از کتاب‌های الکترونیکی و داستان‌های شگفت‌انگیز

جانان من

نویسنده : نامشخص

ژانر : عاشقانه

قیمت : 18000 تومان

جانان من

#۱۰
مستقیم به سمت طبقه ی اول وبه اتاق رئیس دانشگاه رفتم .

درتمام مدتی که در این دانشگاه درس می خوندم شاید این دومین باری بود که به اتاق رئیس دانشگاه که دوست صمیمی پدرم بود می رفتم .

دوست نداشتم از این اشنایی سواستفاده کنم اما این پسر مذهبی راه دیگه ای برام نگذاشته بود ومن تحت هیچ شرایطی شکست رو قبول نمی کردم حتی به قیمت پارتی بازی!!!

تقه ای  به در وارد کردم وپس ازچند ثانیه در اتاق رو باز کردم ومثل یک دختر خوب سرم رو داخل بردم 
عمو  با دیدن من به وضوح جا خورد .سپس لبخندی پهن وپدرانه روی لب نشاند .از جای خود بلند شد وگفت

_دخترم اروشای من حالت خوبه عمو
این مرد شیک پوش رو اگر بیشتر  از پدرم نه  کمترم دوست نداشتم 
مقابلش ایستادم وعمو بنا برعادت همیشگی بغلم کرد وبوسه ای پدرانه روی پیشانیم گذاشت 
_من خوبم عمو شما خوبین ؟
خاله جون خوبه ؟
عمو من رو روی صندلی چرمی پهن نشاند واز روی میز سینی شیرینی رو برداشت ومقابلم گذاشت و با لحنی پر از گله گفت 
_اگر حال من و خاله برات مهم بود یه سر به ما می زدی !

با خجالت سرم رو پایین انداختم وسعی کردم  کوتاهیم روتوجیح کنم
_خوب..خوب..می دونید که ..باباو مامان نیسن ..منم زیاد از خونه بیرون نمی رم 
عمو کنارم نشست وگفت 
_بخاطر این میگم باید بیشتر بیایی تا تنها نباشی دخترم 
تو حتی اینجا هم به عموی پیرت سر نمی زنی 
سرم رو بلند کردم ولبخندی رو لبم نشوندم وگفتم
_اختیار داری عمو ..

راستش ...راستش مخیط دانشگاه رو که می دونید چجوریه !!

یک کلاغ چهل کلاغ زیاد میشه!!