جانان من
نویسنده : نامشخص
ژانر : عاشقانه
قیمت : 18000 تومان
جانان من
شنیدن همین جمله مساوی شد با ریختن یک سطل اب یخ روی سرم !! پسره ی احمق با خودش چه فکری کرده بود که این حرف رو زده بود به سختی خشمم رو کنترل کردم .پشت چشمی نازک کردم نگاهی به سرتاپاش انداختم و بالحنی پر از تمسخرگفتم _گربه دستش به گوشت نمی رسه می گه پیف پیف بو می ده!! سرم رو کمی نزدیکتر بردم وبی توجه به عطر خوش بوش که تو بینیم پیچید خیره به ته ریش وانحنای گوشه ی لبش که حاکی از پوزخند همیشگی اش بود گفتم -درحد من نیسی جوجه مذهبی !! مشت شدن دستش را دیدم اما بی توجه به خشمش ادامه دادم _ته ته خوش شانسیت یه خواهر بسیجیه بایک من ریش وپشم!!! نیم خیزی که سمتم برداشت کاملا دور از انتظارم بود وهمین باعث شد وحشتزده قدمی عقب برم وبه ماشینش تکیه بزنم . قفسه ی سینه ی هردومون به شدت بالا وپایین می شد برای من از شدت وحشت ناگهانی وبرای او از شدت خشمی مهار شده !! زیر چشمی نگاهی به اطراف انداختم . کوچه خلوت بود وپرنده پر نمی زد. برعکس نگاه آتشیش وقتی به حرف درامد لحن صدایش پر از تمسخر بود _ترجیح می دم زنم پر از ریش وپشم باشه تا دم دستی !! کلمه ی دم دستی ابتدا در ذهنم یک نقطه ی سیاه بود سپس تبدیل به گردباد شد که هر چی می گذشت بیشتر و سریع تر می چرخید