جانان من
نویسنده : نامشخص
ژانر : عاشقانه
قیمت : 18000 تومان
جانان من
نفسم رو خشمگین بیرون فرستادم وبا کف هردو دست محکم به سینه هاش کوبیدم وغریدم _هرچی عشقی زیر چادر مشکی!!! دم دستی اون هم کیش هاتن نه من جوجه مذهبی امل !! حرارت نفس گرمش لحظه ای روی صورتم پخش شد وقتی سعی داشت خودش را ارام کند تا دست مشت شده اش روی صورتم فرود نیاد ومن چقدر دوست داشتم تا اون یک مشت نثارم کنه تا جد شیخش رو جلوی چشماش بیارم!! با اکراه خود را عقب کشید تا نکنه خدای نکرده مجدادا بهش دست بزنم . تا از بهشت برینش به قعر جهنم سقوط نکنه !! پوزخندی زدم وکف دستم را با پشت مانتوم پاک کردم وزیر لب بی بته ای نثارش کردم وخشم نشسته تو نگاهش رو به جون خریدم !!! برای اولین بار نگاهی کوتاه به سرتاپام انداخت . سپس نگاهش رو ازم گرفت وباصدای گرفته و متاسفی گفت _از کسی مثل تو انتظاری بیشتر از این نمی ره تا تقدس چادر رو زیر سوال نبری !! خنده ای صدا دار وپر حرص کردم ودستم رو به نشونه ی بروبابایی تکون دادم و غرولند کنان ازش فاصله گرفتم پسرک امل کلا تعطیل بود ..... باوجود اینکه گرسنه بودم میلم به غذا نمی رفت کلافه کیک وشیری برداشتم ومستقیم به سمت اتاقم رفتم . در اتاق رو که باز کردم از ریخت وپاچش بیشتر عصبی شدم . به سمت تخت رفتم وبا دستم تمام وسایل روش رو زمین انداختم کیف رو روی تخت انداختم ومانتو شالم رو از تنم کندم