
جانان من
نویسنده : نامشخص
ژانر : عاشقانه
قیمت : 18000 تومان
جانان من
باریموت کولر و روشن کردم وخودم رو روی تخت پرتاب کردم. باد خنکی که به بدنم خورد کمی از التهاب درونم رو کم کرد . کل وجودم هنوز هم از خشم جمله ی پر طعنه ی دم دستی ایمان گر گرفته بود. قبل از اینکه چشم ببندم لحظه ای نگاهم روی کیف مشکی افتاد وناگهان جرقه زد . چنان روی تخت نیم خیز شدم که لحظه ای پهلوم تیر کشید .اما بی توجه به درد پیچیده توی جونم سریع دست به بند کیف انداختم واون رو به سمت خودم کشیدم. کل وجودم از هیجان می لرزید زیب کیف رو عجولانه کشیدم .کیف رو وارونه گرفتم وتمام محتویات کیف رو روی تخت خالی کردم وبا دیدن چند تا کتاب وچند تا سیدی آموزشی ویک تسبیح آه از نهادم بیرون آمد . چقدر احمق بودم فکر می کردم تو کیف اون پسرک اسکل چیزی غیر از اینا پیدا می کنم. ناخواسته تسبیح یاقوتی رنگ رو برداشتم ومانند تسبیحی دور دستم انداختم ولبخندی به مچ دست ظریفم که تقریبا بین دونه های بزرگ وخوشرنگش گم شده بود زدم .. لحظه ای با تصور اینکه اون چیا از تو کیف من پیدا می کنه خنده ام گرفت چینی گوشه ی چشمام انداختم بی شک الان شورت وسوتین توری قرمزم دستش بود وداشت حال می کرد خنده امتبدیل به قهقهه شد وقتی صورت جدی وسردش رو بادیدن شورت وسوتین تصور کردم . حاضر بودم هرچی داشتم می دادم ولی اون لحظه اونجا بودم وحالت صورتش رو می دیدم ! فردا روز دیگری بود ومن شک نداشتم که بهترین روز رو در کلاس استاد توکلی خواهم ساخت . خنده م که تموم شد خودم رو روی تخت پرتاب کردم وچشم هام رو بستم تا شاید بعد از این روز پر تنشی که داشتم خوابم ببره بوی خاص عطری که از کیفش ساطع میشد تمام مشامم رو پر کرده بود وبرام عجیب بود که به طرز عجیبی ارومم می کرد. ...