
جانان من
نویسنده : نامشخص
ژانر : عاشقانه
قیمت : 18000 تومان
جانان من
بی صبرانه منتظر اومدن استاد بودم. خواب های خوبی براش دیده بودم . لب هام رو داخل دهنم کردم و نگاهم رو بی توجه به سروصدای کلاس به در کلاس دوختم. انتظارم خیلی طول نکشید چون استاد با همان وقار همیشگی وارد کلاس شد و نگاه سرکشم سریع توی دستش چرخید. با ندیدن کیف تو دستش آه از نهادم برآمد . باید می فهمیدم زرنگتر از این حرفا بود که بخواد کیف من رو سر کلاس بیاره . لبم رو مهار کردم و به صندلی تکیه دادم هنوز بازی تموم نشده بود و من هیچ وقت یک بازنده نبودم نگاه گذرایی به کل کلاس انداخت سپس مستقیم به سمت میز خود رفت و بعد از اندکی تامل پشت میز نشست سکوت نسبی در کلاس حکم فرما بود و من فقط باید لحظه شماری می کردم تا نقشم رو عملی کنم غافل از اینکه همین بازی و لجاجت کودکانم مسیر سرنوشتم را عوض خواهد کرد مانند دیروز اسامی رو طبق لیست وبدون کوچکترین نگاهی خوند . سپس از کیف کتابی را برداشت و قبل از اینکه بخواهد درس را شروع کند زیپ کیف رو بازکردم .لبخندی بدجنسانه زدم .حاضر بودم شرط ببندم شیطون با یک جفت انبرک تو مردمکم دیده میشه دستم رو بالا بردم وبا لحن کشدار ومتعجبی گفتم _استاد اجازه هست؟! نگاه استاد خیلی کوتاه روی صورتم چرخید نگاهش را گرفت کوتاه وسرد گفت _بفرماین ایوولی توی دلم گفتم واز روی صندلی بلند شدم و با لحنی گرفته گفتم _استاد الان کیفم رو باز کردم و متوجه شدم کیفم جابه جاشده اجازه هست از بچه... تک سرفه ای که او کرد به خندم انداخت اما به زور خودم رو کنترل کردم تا به این دستپاچگی اش نخندم