
رمان استاد جذاب من
نویسنده : فاطمه استاد،آروشا
ژانر : عاشقانه
قیمت : رایگان
رمان استاد جذاب من
رها:هیچی بابا تر سید م مثل آفتاب پرستا بشی هر لحظه دا ری رنگ عوض میکنی
دریا:برو بابا دیوون ه لبخن دی زدم و گفتم
رها:خیله خب بخور
عصرونه رو خوردیم و از آشپزخونه زدی م بیرون نگاهی به ساعت کردم ۵ بود رفت یم و ر وی مبل نشستیم که دریا گفت
دریا:رها من میر م خونه تا دو سه ساعت دیگه با مامان اینا میایم
رها:بشین بابا اونا خودشون شب میان دیگه
دریا:نه برم که لباسامو عوض کنم
رها:باشه هرجور راحتی
دریا بلند شد و رفت تو اتاق من و کیفش و برداشت و اومد پ ایین و روبه مامان و بابا و رهام که رو ی مبل نشسته بودن گفت
دریا:خیلی ببخشی د امروز مزاحمتون شدم من دیگه م یرم تا دوسه ساعت دیگه با مامان اینا برمیگردم
قبل از ا ینکه مامان و بابا چی زی بگن رهام سریع گفت
رهام:کجا دریا خانوم میمون دین حالا
مامان چشم غره ا ی بهش رفت که رهام کلا خفه شد و بعد روبه دریا گفت
مامان:دریا جان عزیزم بمون کجا میخوا ی بر ی بمون تا مامان اینا بیان
دریا:مر سی خاله مریم بای د برم تا شب کار دارم میبینمتون
مامان:باشه دخترم به سلامت
دریا:خدانگهدار
بابا:خدافظ دخترم
دریا رفت بیرون و یه سیب قرمز از توی جا میو ه ای سر میز بر داشتم و یه گاز بهش زدم و درحالی که م یخوردم روبه رهام گفتم