
رمان استاد جذاب من
نویسنده : فاطمه استاد،آروشا
ژانر : عاشقانه
قیمت : رایگان
رمان استاد جذاب من
رها:دادا شی مشکوکم یزنیا
رهام:کی؟من؟چرا ؟
رها:هیچی بابا........من میرم بالا خسته ام یکم میخوابم اومدن خبرم کنید
بابا:باشه بابا برو
داشتم از پله ها میرفتم بالا که ایستادم و روبه بابا گفتم
رها:راستی بابا من فردا باید برم شیرا ز
بابا:آره خب
رها:بابا من خابگاه نمیرما
بابا:چرا دخترم ؟
رها:بابا من خوابگاه خوشم ن میاد مطمئنم دریا هم خوشش نمیا د
بابا:پس من یه زنگ میزن م برات ی ه خونه پیدا کنه........راس تی میدونستی عمو حسن برگشته ؟
از چیز ی که میشنید م باورم نمیش د از خوشحالی دویید م سمت بابا نشستم پایین پاش و گفتم رها:مگه عمو حسن برگشته ؟
قبل از ا ینکه بابا چیزی بگه رهام گفت
رهام:آره یک هفته پیش برگشته الانم شیرا ز تا چند ماه دیگه میا د تهرا ن
رها:آخ جوووو ن
با ذوق بلندشدم و رفتم تو اتاقم...چیز زیادی از عمو حسن نمیدونم فقط یادمه وقت ی که خیلی بچه بودم دیدمش و همیشه بادخترش و پسرش که میشن دختر عمو و پسر عموی بنده بازی میکرد م البته تا ۵ سال گی بعد از اون دیگ ه رفتن کانادا تا الان وهیچی درمورد بچه هاشون ن میدونم حت ی اسمشون یادم ن یست فقط میدون م دخترش هستی بود. ....
تو ی اتاقم بودم و دراز کشیدم ر وی تخت و با گو شی با زی میکرد م نی م ساعتی گذشت که تقه ا ی به در خورد و بعدش صدای بابام
بابا:اجازه هست بابا؟
از روتخت بلند شدم و نشستم